شربت الماسشَربَتِ اَلماس کنایه از شمشیر تیز و برّان، حسام، جوهردار، جراز، صارم، غفج، صمصام، شمشیر آبدار، قاضب ادامه... کنایه از شمشیر تیز و برّان، حُسام، جُوهَردار، جُراز، صارِم، غُفج، صَمصام، شَمشیرِ آبدار، قاضِب تصویر شربت الماس فرهنگ فارسی عمید
شربت الماس (شَ بَ تِ اَ) کنایه از شمشیر آبدار است. (برهان) (بهار عجم). شمشیر تابان و درخشان. (ناظم الاطباء) ادامه... کنایه از شمشیر آبدار است. (برهان) (بهار عجم). شمشیر تابان و درخشان. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا